چشمهایشان راز تلخی خیرهکننده ای دارد. مدتهاست کوله بار غم را بغل کردهاند و در حسرت بازیهای کودکانه کارهای سنگین و مردانه می کنند. انگار رویای شیرین کودکی را باید همیشه در ذهن خود بپرورند. مگر آنها چه می خواستند از زندگی که اینگونه باید در پیادهرو و خیابانهای شهر بستنشین شود تا شاید رهگذری از روی ترحم به آنها لبخندی تلخ بزند. رویارویی تلخ با آنها زنگ هشداری است که همه از آن غافل هستند، چرا که سختیهایشان می تواند آرام آرام کینه ای از اجتماع را در دل این کودکان نقش ببند که بستری برای حرکت به سمت انواع بزهکاری باشد و برایشان آینده ای پر ابهام و نگران کننده ترسیم کند. از آنجا که همکاری و تعامل برای نابودی یک آسیب اجتماعی همچون کار کودکان نمی تواند تنها منحصر به یک ارگان خاص باشد بلکه باید در این مواقع با تعامل خوب و سازنده شبکه ای عمل کرد. پس با عزم جمعی و ورود قوی و ساماندهی شده و همکاری مردم در چگونگی رفتار با این کودکان و همچنین توانمندسازی و ارتقای آگاهی و کمک به آنها می توان این آسیب اجتماعی را در جامعه از بین برد.