مدیریت در عصر حاضر با مدیریتی که در دهههای ابتدایی قرن بیستم مطرح بود تفاوت های بسیار دارد. ازالگوهای مدیریتی گرفته تا نحوه مدیریت در سازمانها، با کمک تکنولوژی و روشهای یادگیرنده در سازمانها بدون نیاز به دخالت نیروی انسانی؛ مدیریت سازمانی رنگ و روی نوینی به خود گرفته است. هوشمصنوعی و ورود آن به مدیریت در سازمان ها به دهه 80 میلادی برمی گردد که شرکت هایی نظیر Microsoft در حال ارایه محصولات خود به بازارهای نوظهور و مشتاق آن زمان بودند. از اوایل دهه 90 میلادی با مطرح شدن چارچوبهای مدیریت دانش در سازمان ها مانند چارچوب MAKE، نقش و تاثیر گذاری هوشمصنوعی در مدیریت سازمان ها بیشتر نمود داشت. در واقع مدیران و سازمانها متوجه شده بودند که مدیریت صرفاً بر اساس تواناییهای نیروی انسانی قابل اجرا نیست و درواقع باید سازمانها را با الگوهای نوین مدیریتی همراستا کرد. هوشمصنوعی ابزاری برای یادگیری سازمانی از طریق دادهکاوی و تحلیل فرآیندهای سازمانی شد و مدیران، ورود ابزار هوشمصنوعی و کاربردهای آن در سازمانها را ضروری دانستند.